^^^^^*^^^^^
وقتی شب شب سفر بود
دلم برای نگاه مادرم بعد از ریختن آبِ پشت سرم ریخت
دلم برای برگشتن مادرم به خانه و در فکرفرو رفتن ریخت
دلم برای نگاه نگران مادرم به خبرهای سوری ریخت
دلم ، دلم بعد از تماس و سکوت پشت خط از بغض ریخت
دلم ، دلم در حس های دو هم اندیشی در اوج شب با مادرم ریخت
ولی دوباره بر میگردم به این شهر لعنتی
^^^^^*^^^^^
►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄
آدمهای "معلق" آدمهای هستند
که تکلیفشان با خودشان معلوم نیست
هستند و نیستند
اصلا از همان اول نیت به نماندن آمده اند
با دست خود پس میزنند با پا پیش میکشندتان
وابسته تان میکنند و در اوج وابستگی
رهایتان میکنند به امان خدا
►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄